استاد فو و کاربر نهایی

یکی دیگر از اوقاتی که استاد Foo به موعظه همگانی می‌پرداخت، کاربری نهایی که داستان‌ها از خرد استاد شنیده بود برای شنیدن پند و موعظه به نزد استاد آمد.

سه بار به استاد Foo تعظیم نموده و چنین گفت: «می‌خواهم طریقت بزرگ یونیکس را بیاموزم، لیکن ابزارهای خط فرمان مرا گیج و سردرگم می‌کنند.»

گروهی از شاگردان تازه کاری که به تماشا ایستاده بودند، شروع به استهزا نموده و او را ابله و بی‌انگیزه نامیدند و گفتند که طریقت بزرگ یونیکس تنها از آن افراد باهوش و سخت‌کوش است.

استاد به نشانه سکوت دست فراز آورده و پر مدعاترین آنان را به نزد خویش، در جایگاهی که با کاربر نهایی نشسته بودند، فراخواند.

استاد Foo چنین پرسید: «برای‌مان از کدهایی که نوشته‌ای و از طرح‌هایی که به سرانجام رسانده‌ای سخن بگو!»

شاگرد تازه کار خواست به لکنت پاسخی دهد اما خاموش ماند.

استاد Foo رو به کاربر نهایی کرده و پرسید: «بگو از برای چه به دنبال این طریقت آمده‌ای؟»

کاربر نهایی پاسخ داد: «من از هرچه نرم‌افزار در اطراف خویش می‌بینم ناخورسندم. کارایی‌شان قابل اعتماد نیست، چشم از دیدن‌شان و دست از کار با آنها خشنود نمی‌گردد. شنیده‌ام که طریقت یونیکس اگرچه سخت‌تر اما برتر است. اکنون آمده‌ام تا از بند آزاد شده و خیالات را کنار گذارم.»

استاد Foo پرسید: «و حرفه تو چیست که اینگونه با نرم‌افزار سر و کار یافته‌ای؟»

کاربر نهایی پاسخ داد: «حرفه من ساختمان سازیست. بسیاری از عمارت‌های این شهر تحت نظارت و هدایت من بنا شده‌اند.»

استاد Foo دوباره روی به شاگرد خویش نموده و چنین گفت:

«گربه خانگی گرچه ممکن است رفتار ببر را تقلید کند، لیکن ناله‌اش هرگز تبدیل به غرش نخواهد شد.»

با شنیدن این سخنان شاگرد تازه کار به روشنایی رسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *