آقا ما یه شاگرد داشتیم ( تا نمره اش رو ندادیم میشه گفت هنوز داریم ) که می خوایم بندازیمش ! ! !
از اون دو دره های تهش. از سه جلسه غیبت مجازش استفاده کرده و سه جلسه اومده سر کلاس ! !
گرچه این دودره بازیها و سر استاد شیره مالیدن و . . . نمک زندگی دانشجویی بوده و هست و تازه خود ما هم کلی از این کارها کردیم ولی نه به این ضایعی. کاش بلد بود حداقل بهانه درست و حسابی بتراشه ! ! !
یه بار دیگه شاکی شدم بهش گفتم تو فکر کردی ما از شکم مادر که دراومدیم اومدن دنبالمون استاد شدیم ؟ ؟ ؟ ما تا حالاش سه برابر سن دانشجویی تو دانشجو بودیم. بلاهایی سر استادها آوردیم که فکرش رو هم نمیتونی بکنی.
حالا تو با این حرفهات میخوای سر من کلاه بذاری؟ خلاصه توپیدیم بهش مشتی ! !
نمره هاش هم که هیچی. با زور و نمیدونم میانگین و منحنی و . . . رسوندیمش رو ۷ .
حالا که پایان ترم شده حاج آقا اومده گیر داده به ما که هوای اینو داشته باش و خلاصه از این حرفها. یک بار حضوری بهم گفته دو بار هم زنگ زده. دیگه دهنم رو سرویس کرده . از طرفی بخاطر سفارش حاج آقا هم که شده میخوام بندازمش ! ! ! به دو دلیل:
۱- بعدا پشت سرمون کل کل نکنه که نمره رو گرفتم و فلانی هم . . . .
۲- این همون حاج آقاست که در رو روی یکی از دوستهام ( که استاد همون جاست ) قفل کرده بود. بخاطر شرکت نکردن در راهپیمایی ۲۲ بهمن یا همچین چیزی.
حالا چکار کنم ؟ ؟ ؟ از حاج آقا و قفل در و چشممون که تو چشم هم میفته بترسم و اون کاری رو که نباید بکنم و یا . . . .
جدا بگین چکار کنم ؟ ؟ ؟