۱- این جریان پایینی ( همین یادداشت قبلی ) کلی دنباله دار شد تا این حد که ما رو از شیراز کشید اصفهان ! ! !  به همین علت این دو روزه وبلاگ نویس مورد نظر در دسترس نبود . . . 
۲- خسته و درب و داغونم به شدت. به اصطلاح پکیده ! ! ! 


برنامه زمانی این دو روز:
- 
جمعه شب ساعت ۱۲ شب چپیدن در یک عدد ماشین و حرکت به سمت اصفهان. مدام حرف زدن و سعی بر اینکه هیچ کس خوابش نبره بویژه راننده.
- 
شنبه صبح ساعت ۹ اصفهان صبحونه
- 
شنبه تا ساعت ۱ بعد از ظهر دنبال کار و گرفتاری و بانک و شیرینی و . . .
- 
شنبه ساعت ۱ تا ۴ خواب و بعدش حمام
- 
شنبه ساعت ۴ تا ۸ ( کف کنین از محدوده زمانی ) لباس پوشیده منتظر اومدن عروس و داماد برای رفتن به باغ
- 
شنبه ۸ تا ۱۲توی یه باغ خفن شیرینی و میوه و . . . گفتن دری وری و اذیت کردن . . . .
- 
یکشنبه ساعت ۱ سوار یه اتوبوس درب و داغون و حرکت مجدد به سمت شیراز
- 
یکشنبه ساعت ۹ رسیدیم خونه
- 
یکشنبه ساعت ۱۰ حرکت به سمت دانشگاه . . . اسلامی . . . واحد . . . .
- 
یکشنبه ساعت ۱۱:۳۰ رسیدم اونجا
- 
یکشنبه تا ساعت ۱ نمره دادن و برگشت به سمت شیراز
- 
یکشنبه ساعت ۳ خونه و ناهار
- 
یکشنبه ساعت ۵ سر کلاس زبان و رت زدن مدام
- 
یکشنبه ساعت ۸:۳۰ تا الان استراحت توی خونه
۳ –  اون دانشجو و اون حاج آقا و . . . یادتونه ؟ ؟ آخرش نمره اش رو ندادم ! ! ! 


۴ – جو این امکانات جدید و رنگ و وارنگ PersianBlog همه رو گرفته. حتی خود من رو ! ! !
همین و السلام



