این یادداشت حاوی مقادیری مطالب مستهجن ! ! ! می باشد. لطفا زیر ۱۸ ساله ها نخونن ! ! !
از دانشگاه آزاد واحد . . . که بر میگردیم توی سرویس اساتید باید یه جوری خودمون رو یک ساعتی سرگرم کنیم تا برسیم شیراز. روشهایی که برای تلف کردن وقت استفاده میشه عبارتند از :
۱- خواب —> راحت و بدون دردسر و بدون احتیاج به وسایل کمکی و . . .
۲- جوک گفتن —> مواد لازمش یه دو سه تا آدم پایه است و یکی که بتونه خوب دری وری بگه . . .
۳- سر به سر بقیه گذاشتن —> این یه مورد احتیاج به یک سری آدم با استعداد داره که به ندرت با سرویس میان ولی وقتی میان دیگه . . . . ( البته این مورد احتیاج به یک سری آدم با ظرفیت هم داره. بویژه اگر این اواخر سوتی داده باشن یا بهانه ای برای گیر دادن دست این افراد با استعداد پیش گفته داده باشن. )
چند وقت قبل توی سرویس داشتیم بر میگشتیم که آقای <ی> به دوستمون گفت: آقای مهندس <ک> منآقای <ر> رو صدا میزنم وقتی اومد اینجا ازش بپرس اوضاع کنکور کارشناسی ارشد امسال چطوره ؟
خلاصه آقای <ر> رو صدا کردن و مهندس <ک> از همه جا بی خبر هم اون سئوال کذایی رو مطرح کرد که یکهو داد و بیداد آقای <ر> کل مینی بوس رو برداشت ! ! ! مهندس <ک> بیچاره کپ کرده و گیج و منگ و آقای <ر> هم داد و بیداد و بقیه هم از خنده غش و ضعف میرفتن . . . بالاخره سر و صدا رو خوابوندن و مینی بوس ساکت تا آقای <ر> پیاده شد. اما بعدش با یه مشت پرس و جو معلوم شد که جریان از قرار زیر بوده :
آقای <ر> با یه بنده خدایی نامزد بودن و پارسال ازدواج میکنن. یک مدت بعد آقای <ر> به همکارها میگن که خانمشون که دو سال بوده پشت کنکور بوده امسال کارشناسی ارشد قبول شده و خیلی عجیبه که بعد از ازدواج با اینکه مشغله و کار و گرفتاریش بیشتر شده اما کنکور رو بهتر داده و . . . .
آقای <ی> هم که مستعد آماده پیدا کردن یه بهانه این جوری . . . .
از فردا گیرها شروع میشه . . .
این آقای <ی> توی سرویس میشینه کنار دست آقای <ر> و وسط راه هی لم میده روش و خودش رو میماله به آقای <ر> . بنده خدا هم شاکی و داد و بیداد که چه خبره و چرا همچین میکنی و . . . آقای <ی> جواب میده که شایع شده شما با هر کس . . . طرف کارشناسی ارشد قبول میشه ! ! ! گفتیم یه دستی هم به سر و گوش ما بکشین شاید ما هم یه جایی قبول شدیم ! ! !
روزهای بعد هم گیرهای جدید که سطح قبولی دست خودته یا دیمی کار میکنی ؟ ؟ ؟ از مرکز سنجش چه خبر ؟ یا نمی دونم ما یه آشنایی داریم چند ساله پشت کنکوریه و یه وقتی بهش بده و . . .
وقتی جریان روشن شد تازه داد و بیداد مهندس <ک> شروع شد که من با این بنده خدا تعارف دارم پای منو چرا وسط میکشین و . . . چرا ما رو با مردم بد میکنین و حالا یکی بیاد مهندس <ک> رو ساکت کنه . . .
پی نوشت :
تمام اسامی و مکانها واقعی هستند ! ! ! آقای <ی> اکنون در صدد افتتاح یک موسسه آموزش کنکور با همکاری آقای <ر> میباشد و آقای مهندس <ک> تا سر حد امکان از برخورد با آقایان <ر> و <ی> خودداری میکند ! ! !