سلام . . .
بالاخره من برگشتم. تهران جای همه خالی . . .
اما واقعا کی گفته تهران امکانات زیاده ؟ ؟ ؟ این مدت سه چهار جا مهمون بودم اما اینترنتی پیدا نکردم ! ! ! یک جا هم تونستم اینترنت پیدا کنم اما همچین دو سه نفر بالای سرم کشیک دادن که حتی از خوندن کامنتها هم انصراف دادم . . . .
دو تا مطلب از قبل از تهران رفتن مونده بود که یکی یکی پست میکنم.
اولیش این بود :
(( ببخشید که قدیمیه. مربوط میشه به تاریخ ۱۹/۹/۸۲ )) اگر خاطرتون باشه توی این روز خانم شیرین عبادی رسما جایزه اش رو دریافت کرد. ما این جریان رو مستقیما از BBC یا CNN دیدیم. چند تا نکته به نظرم رسید :
۱- موسیقی خفن بود ! ! ! این گروه کامکار چه کرد ! ! !
۲- جدمون در اومد تا فهمیدیم خانم عبادی چی میگن ! ! ! ترجمه انگلیسی شکر خدا تندتر از اصل سخنرانی قرائت میشد ! ! ! ما حرکت لبهای خانم عبادی رو میدیدیم و یه سری لب خونی میکردیم که وسطش با انگلیسی قاطی میشد ! ! ! از من به شما نصیحت یا انگلیسی یاد نگیرین یا همچین توپ یاد بگیرین که احتیاجی به متن فارسی نداشته باشین.
۳- آخرش هم اینکه سخنرانی خانم عبادی همچین به دلم ننشست . . . چرا ما همیشه باید یه جوری خودمون رو به یه چیزی وصل کنیم . . .هیچ وقت احساس نمی کنیم که به خاطر خودمون ارزشمندیم نه به خاطر گذشتگانمون حتی نه به خاطر کورش کبیر . . . خانم عبادی آخرش طاقت نیاورد. . . من نواده کورش هستم . . . واضع اولین قانون حقوق بشر . . . آخرش اینکه ((( من آنم که رستم بود پهلوان ))) و بعد از اون هم توی اون مصاحبه ای که با اون خبرنگار انجام داد . . . اوضاع ایران . . . راه حل فقط گفتمان. . . باید تحمل کرد . . . مردم و حق و رای و انتخابات و . . . . اینها رو من یه جای دیگه هم شنیده بودم . . . خیلی ادیبانه تر و بهتر . . . آهان یادم اومد اینها حرفهای پرزیدنت خاتمی بود ! ! ! راستی پس چرا شیرین عبادی رو تحویل نگرفت ؟ ؟ ؟ اینها که خیلی شباهت دارن ! ! !
پی نوشت : جسارتا عرض شود که به هیچ عنوان منکر ارزش عظیم این جایزه و زحمات زیاد خانم عبادی و … نیستم فقط به نظرم رسید که برای نطق توی جلسه جایزه صلح نوبل خیلی چیزای بهتری هم میشد آماده کرد . . .
پی پی نوشت : بابا ما یه غلطی کردیم بعد یه عمر گفتیم مثل این وبلاگهای درست و حسابی یه حالی به وبلاگ بدیم و یه دستی به سر این قالب بیچاره بکشیم. باز ما یه غلطی کردیم و از این رنگ سبز خوشمون اومد. هی اینها رو چوب نکنید. هی تو سرمون نزنید خب سلیقه مون اینطوریه دیگه . . . چی کار کنیم ؟ ؟ ؟ تازه همین هم کلی هنر کردم و با سواد صفر html سر هم بندی کردم و لینکها رو درست کردم و . . . عوض امیدواری دادن این جوری رفتار میکنید ؟ ؟ ؟ به خصوص شما جناب ناشناس که دو سه بار بهم گیر دادی ! ! ! بگذار وبلاگ در دست تولیدت تموم بشه ! ! !