میری سر کلاس. گلوی خودتو جر میدی. کلی عر میزنی. در این لحظه اونها دارن کار خودشونو میکنن. اصلا توجهی بهت ندارن. چهل و پنج دقیقه یه بند حرف میزنی تا وقتی که دیگه نفست بالا نمیاد. برای اینکه خودت هم یه استراحتی کرده باشی میپرسی:
کسی سئوالی نداره؟
یکیشون تازه بهت یه نگاهی میکنه یه کم چهره متفکر به خودش میگیره و میگه:
میشه دوباره توضیح بدین؟
میپرسی:
کدوم قسمت رو ؟
و جواب میشنوی:
از اولش لطفا ! ! ! !
و تو . . . . . . . . . .
همین و والسلام