کمی پیشتر از استالمن و توهم توطئه نوشتم. اما امروز که این مطلب رو در یک پزشک میخوندم، اول از همه احساس کردم که بابا بیچاره استالمن چندان هم بیراه نمیگه. من هم با این آمار و ارقام نگران میشم. چه برسه به کسی که دغدغه کل زندگیاش آزادی بوده! دوم اینکه یاد صحبتی افتادم که با جادی داشتم. به قول جادی حتما باید یه افراطیهایی مثل استالمن پیدا بشن تا یک سر این طناب رو دست بگیرن و به هر قیمتی که شده بکشندش، تا رقیب اون سر طناب، حالا فرض کنید مایکروسافت یا اپل یا برادر بزرگ یا هر شخص و شرکت دیگه، نتونه کل بازار و یا کل مردم رو بکشه سمت خودش. اینها باید باشن تا ما اون وسط معرکه یه کم آزادی برامون باقی بمونه!
به نظر من این نبردیه که دو گروه (نفر) دیگه دارن توش میجنگن، اما منافعش مستقیما نصیب ما میشه. به نظر من با یه نگاه ساده به توازن قوا بین این دو طرف، درک اینکه به کدومشون باید کمک کنیم خیلی ساده است. من بر خلاف بعضی که به شدت روی یکی از طرفین تعصب دارن، فعلا با تعصب کاری ندارم. به نظر من هر دو طرف این جنگ، یه جورایی حق دارن. من میگم این نبرد باید ادامه داشته باشه تا ما این وسط از منافع و مزیتهای هر دو طرف استفاده کنیم. فکر میکنم اگر هم زمانی برسه (که بعید میدونم به این زودی باشه) که طرف تجاری کاملا در حال شکست خوردن باشه، که خلاقیتها و ابزارهایی که فقط توی بازار رقابتی و انحصاری تجارت شکل میگیرن در حال نابودی باشن، در اون صورت باید به جبهه مقابل پیوست. این طور نیست؟