عکس اصلی نوشته، کالهون را داخل دنیای ۲۵، بزرگترین و بدترین آرمانشهری که برای موشها ساخته بود نشان میدهد.
این متن ترجمهای است از این مقاله سایت Atlasobscura
روز نهم جولای ۱۹۶۸، در انستیتوی ملی سلامت در بتسدای ماریلند، هشت موش سفید را درون جعبهای عجیب و غریب گذاشتند. شاید «جعبه» اصطلاح مناسبی نباشد، این فضا بیشتر شبیه یک اتاق بود که در خود انستیتو با نام Universe 25 یا «دنیای ۲۵» شناخته میشد و اندازهای در حد یک انباری کوچک داشت. خود موشها سلامت و سرحال بودند و از میان مجموعه موشهای پرورش یافته در آرمایشگاه دستچین شده بودند. کل فضا در اختیار آنها بود، فضایی که همه چیزهایی را که ممکن بود موشها یه آن نیاز داشته باشند، تامین میکرد: غذا، آب، کنترل شرایط آب و هوایی، صدها جعبه کوچک برای لانهسازی و کفی جذاب از جنس خردههای کاغذ و مغز چوبی ذرت پر شده بود.
این شرایط با دنیای وحشی زندگی موشها زمین تا آسمان متفاوت بود، بدون گربه، بدون تله و بدون زمستانهای طولانی. شرایطشان حتی از موشهای معمول آزمایشگاه (که آدمهایی با روپوش سفید و سرنگ یا اسکالپلی در دست دائم مزاحمشان میشوند) هم بهتر بود. ساکنان دنیای ۲۵، تقریبا به حال خود رها شدند. آنها تنها متعلق به مردی بودند که به همراه دستیارانش که علایقی مشابه خودش داشتند، از بالا ناظر زندگی موشها بودند. موشها حتما فکر میکردند که باید خوشبختترین موشهای زمین باشند. آنها از حقیقت خبر نداشتند، این حقیقت که ظرف چند سال آنها و تمام نوادگانشان خواهند مرد.