استاد فو و واسطه استخدام

یک واسطه استخدام، که دریافته بود شیوه و منش هکرهای یونیکس برایش عجیب می‌نماید، در طلب شرفیابی به حضور استاد فو بود تا بیشتر درباره این شیوه بیاموزد. استاد فو در یکی از دفاتر «منابع انسانی» شرکتی بزرگ با او دیدار کرد.

واسطه پرسید: «من به چشم خویش دیده‌ام که هرگاه از هکرهای یونیکس می‌پرسم که چند سال تجربه در کار با فلان زبان برنامه‌نویسی جدید دارند، ترش‌رویی کرده و آزرده می‌شوند. چرا چنین است؟»

استاد فو ایستاده و بر کف اتاق شروع به قدم زدن کرد. واسطه حیرت کرده و پرسید: «چه می‌کنید؟»

استاد فو پاسخ داد: «راه رفتن می‌آموزم!»

واسطه بانگ برداشت که: «من دیدم شما با پای خود از در داخل شدید. بر پای خویش استوار بوده و نمی‌لغزیدید. به یقین از پیش می‌دانستید و می‌دانید که چگونه راه بروید!»

استاد فو پاسخ داد:

«بله، اما کف این اتاق برایم جدید است!»

با شنیدن این سخنان، واسطه استخدام به روشنایی رسید.