فردی از هواخواهان متعصب یونیکس که از دانش استاد Foo در طریقت بزرگ سخنها شنیده بود٬ برای گرفتن پند به نزد استاد آمد. استاد Foo به او چنین گفت:
«هنگامی که استاد اعظم Thompson یونیکس را اختراع کرد خود آن را درک نکرد. پس آن هنگام که آن را درک نمود دیگر آن را اختراع نکرد.»
«هنگامی که استاد اعظم McIlory سیستم pipe را اختراع نمود٬ میدانست که این سیستم نرمافزار را دگرگون خواهد کرد٬ اما نمیدانست که اندیشهها را هم دگرگون خواهد کرد.»
«هنگامی که استاد اعظم Ritchie زبان C را اختراع نمود، برنامهنویسان را به جهنمی از سرریز بافر، خرابی heap و باگهای پوینترهای فراموش شده محکوم کرد.»
«به درستی که استادان اعظم همه کور و نادان بودند.»
متعصب که سخت از سخنان استاد خشمگین بود به اعتراض گفت:
«این رهیافتگان٬ ما را به طریقت بزرگ یونیکس رهنمون شدند. اگر آنها را به سخره بگیریم٬ شایستگی خویش از دست داده و در زندگی بعدی در قالب هیولا و یا مهندس MCSE متولد خواهیم شد.»
استاد Foo چنین پرسید: «آیا هیچگاه کدهای تو پالوده و بی عیب بودهاند؟»
متعصب پاسخ داد: «هرگز٬ کدهای هیچ کس چنین نخواهد بود!»
استاد Foo چنین گفت:
«خرد استادان اعظم در این بود که میدانستند که نادانند.»
با شنیدن این سخنان متعصب به روشنایی رسید.