نمیدانم اینروزها کسی از علاقهمندان فناوری و فعالان وب هست که «امتی» را به یاد داشته باشد یا این پلتفرم به نسلهایی قدیمی چون ما تعلق دارد. به هر حال به گواهی تصویر زیر و این نوشته یک پزشک در ۲۹ مردادماه سال ۸۴ آن هم روی MT پا به عرصه وجود گذاشته است و از آن روز تا اکنون درست همانند یک موجود زنده روند طفولیت، نوجوانی و جوانی را طی کرده و «اکنون» در دوران میانسالی و پختگی است.
اگر از دنبالکنندگان یکپزشک بودهاید، بعید است در میان تحولات تدریجی و آرام، در این چند ماه اخیر جهشی بزرگ را در این سایت احساس نکرده باشید. در این مدت تعداد نویسندگان و تعداد پستهای روزانه بسیار بیشتر و طیف محتواهایی که پوشش داده میشوند به شدت گستردهتر شده است. همچنین ظاهر سایت هم بسیار حرفهایتر شده و حجم مطالب (و البته تبلیغاتی) که در همان نگاه اول عرضه میکند نیز بسیار بیشتر است. این تغییر و تحولات و آنچه از دید من در این میان جریان دارد موضوع اصلی این مطلب به نسبت طولانی است. اگر حوصلهای برای خواندن دارید در ادامه با من همراه شوید.
در نبود تاریخنویسان
من بسیار پیشتر در نوشتههایم از لزوم تاریخنگاری و بخصوص تاریخنگاری که با تحلیل و پیشبینی همراه باشد صحبت کردهام. بسیار قبلتر هم نوشتم که نویسندگی حداقل در حوزه IT کمکم در حال تبدیل شدن به یک شغل است. البته آن زمان اصلا فکر نمیکردم که در فاصلهای کمتر از ۶ ماه این نویسندگی آنلاین به بخشی از درآمد خودم تبدیل شود و به عنوان یکی از همکاران یکپزشک این شغل را هم تجربه کنم و همینطور فکر نمیکردم در فاصلهای حدود ۲ سال کسبوکارهای اینترنتی بزرگی را ببینم که بدون وجود فروشگاهها و فعالیتهای فیزیکی مرسوم به درجه بالایی از سوددهی رسیده باشند.
اما اگر این روزها به بیلبوردهای شهری مانند تهران نگاه کرده باشید با دیدن تبلیغاتی نظیر دیجیکالا، آپارات، ایسام یا حتی سامانه آهن (جایگزینی آنلاین برای بازاری به شدت سنتی و فیزیکی) و نمونههای مشابه احتمالا فهمیدهاید که در ایران ما هم بالاخره زمانی رسیده است که کسبوکارهای آنلاین «مورد توجه» قرار گرفته و به سوددهی خوبی رسیدهاند. این سوددهی را از روی همین بیلبوردها میگویم که تامین هزینهشان معمولا از توان کسبوکارهای کوچک کاملا خارج است.
البته اینها تنها تغییر و تحولات و رخدادهای موجود در حوزه کسبوکارهای آنلاین ایران نیست و من معتقدم که مدون و مستند نشدن دورانی که در آن به سر میبریم در آیندهای نه چندان دور حسرتی بزرگ به دنبال خواهد داشت. به همین دلیل هم احساس میکنم جای محققان و تحلیلگرانی چون استیون لوی (مسلط به تاریخ، مسلط به فناوری و دارای توان تحقیق و مذاکره و جستوجوی بالا) در وضعیت کنونی ما خالی است.
تولد یک رسانه
به هر حال هدف از نوشتن این مطلب توضیح بسیار مختصر اتفاقی است که در یکی از گوشههای این دنیای آنلاین شاهدش بودهام و البته از بخت و اقبال خوش حداقل کمی هم در آن دخیل بودهام. آنچه میخواهم بگویم این است که:
«یکپزشک از دید من از فرم یک وبلاگ شخصی خارج شده و تبدیل به رسانهای قدرتمند شده است.»
شاید بگویید پیش از این هم بسیاری از وبلاگها به کمک تبلیغات و راهکارهای دیگر به درآمدزایی رسیده بودند. بسیاری از وبلاگهای دیگر هم توانسته بودند خیل عظیمی از مخاطبین را به خود جذب کنند و مورد یک پزشک مورد متفاوتی نیست. اما نظر من خلاف این است. واقعیت این است که من پیشنویس این پست را در اواسط بهمن تهیه کرده بودم و برای ادعایم هم دلایلی داشتم. اما چیزی که باعث شد آن را همین امروز جمعوجور کنم و آن را دلیلی واضح برای حرفهایم بدانم، منتشر شدن این رپورتاژ در یکپزشک بود.
من تا این تاریخ به یاد ندارم که بانکها در جایی به جز رسانههای عمومی مانند تلویزیون و رادیو و روزنامهها تبلیغات کنند. این که چنین رپورتاژی در سایت یکپزشک منتشر میشود به وضوح یک معنا بیشتر ندارد و آن پذیرفته شدنش به عنوان یک رسانه عمومی است. اما با مد روزهای جدید باید بپرسیم: «وقتی از رسانه حرف میزنیم، دقیقا از چه حرف میزنیم؟»
رسانه چیست؟
شاید تعریف رسانه و بررسی تفاوتهایش با سایر ابزارهای انتقال اندیشه و محتوا کاری باشد که متخصصین حوزه ارتباطات بهترین گزینه انجام آن باشند. من گرچه نمیتوانم تعریف دقیقی از این مفهوم ارایه کنم اما از دیدگاه خودم به صورت ساده میخواهم به تفاوتهای رسانه در تقابل با چیزی که من هنوز وبلاگ مینامم، اشاره کنم.
عامشدن در برابر شخصی بودن
وبلاگها بیشتر از هر چیزی با حس و حال نویسندهشان، با احساساتش و با وقت و حوصلهاش مرتبط هستند. اما رسانه دغدغه عامتری دارد و باید براساس حس و حال و دل مخاطبانش واکنش نشان دهد و محتوا تهیه کند. باید طیف گستردهتری از موضوعات را برای سلیقههای مختلف پوشش دهد و محتوایش را در همه ردههای سادهفهم تا تخصصی و سطح بالا توزیع کند.
گرچه دکتر مجیدی هنوز با تلاشی در خور ستایش سعی میکند در پستهایی تحلیلی دغدغههای شخصی و دیدگاههایی متفاوت و غیرخبری را بگنجاند، اما در یک جمعبندی کلی، حجم این مطالب نسبت به حجم محتوای خبری که در یکپزشک منتشر میشود بسیار اندک است.
جالب اینکه این عام شدن خود در یک چرخه بسته هم علت و هم معلول ویژگی بعدی رسانههاست.
مخاطب بیشتر و البته عامتر
رسانه نسبت به یک وبلاگ طیف وسیعتری از مخاطبین را به خود جذب میکند. این طیف وسیعتر با سلایق و واکنشهایشان در قبال رسانه خط مشی آن را شکل میدهند و ساده بگویم مطالبش را به سمت و سوی مورد نظرشان سوق میدهند و عامتر شدن مطالب دوباره مخاطب بیشتری را جذب میکند و الی آخر . . .
اهمیت یافتن یا مطرح شدن ملاحظات مالی
این مورد شاید به نوعی اساسیترین و مشخصترین حد و مرزی است که میتوان میان یک وبلاگ و یک رسانه ترسیم کرد. رسانه معمولا باید سودآوری داشته باشد و برای سودآور بودن باید خرج هم بکند. رسانه باید ظاهری تمیز و اتوکشیده داشته باشد پس مثلا باید برای قالبش هزینه کند. رسانه باید مطالب متنوع تهیه کند پس باید برای نویسندگانش هزینه کند. و البته مسلم است که در کنار اینها راههای کسب درآمدش هم بیشتر و سودآورتر میشود. وبلاگها هم ممکن است به بخشی از این سودآوری دست یابند (البته درباره وضعیت ایران حرف میزنم و امکانات کسب درآمد در این کشور) اما هیچگاه گردش مالی مانند یک رسانه نخواهند داشت.
البته چیزی که باید در حاشیه از آن حرف بزنم این است که متاسفانه بسیاری از مخاطبین به سادگی این موضوع را درک نمیکنند. تجربه چنین موضوعی را قبلتر در مجله شبکه داشتهام و مخاطبینی که گله میکردند که نصف حجم مجله تبلیغ است. و البته متوجه نبودند که تبدیل شدن به رسانه و فعالیت به عنوان رسانه هزینه سنگینی دارد که تبلیغات بزرگترین منبع (و در شرایط فرهنگی و اقتصادی ما گاه تنها منبع) تامین این هزینه است. در فعالیتهای آنلاین هم برخی مخاطبین از رپورتاژها، از افزوده شدن یک بنر تبلیغاتی در انتهای فید یا چیزهایی مشابه گله میکنند و نمیدانند که رسانه بدون منابع درآمدش سقوط میکند.
کار گروهی
رسانه به واسطه حجم مطالبش و تنوع و سرعت انتشارش نباید و نمیتواند توسط یک نفر گردانده شود و الزاما به فعالیتی تیمی و گروهی احتیاج دارد. در مقابل وبلاگها معمولا شخصمحور هستند و توسط فرد واحدی اداره میشوند.
افزایش تعداد نویسندگان یکپزشک در این مدت اخیر تاییدی بر این مدعاست.
و البته نوع وابستگی مخاطبین
نوع وابستگی مخاطبین با وبلاگ و با رسانه متفاوت است. در مورد وبلاگها رابطه مخاطبین دوستانه، شخصی، صمیمانه و قویتر است. اما در مورد رسانهها معمولا پیوند ضعیفتر است. شاید بهتر باشد بگویم در وبلاگ مخاطبین با نویسنده ارتباط برقرار میکنند در حالی که در رسانه ارتباط با محتوا برقرار میشود. مثلا من شخصا تمام پستهای وبلاگهای مورد علاقهام را میخوانم چرا که احساس من احساس گپوگفت با یک دوست است. اما در مورد رسانهها، عناوین را به سرعت اسکن میکنم و برخی را برای خواندن انتخاب میکنم و از خواندن برخی صرفنظر میکنم. رسانهها برای من حکم شرکت در یک کنفرانس خبری یا سمینار را دارند که برخی قسمتهایش را میشود درز گرفت.
یکپزشک چگونه رسانه شد؟
تبدیل شدن به یک رسانه، مسیری طولانی است که پیمودنش به تلاش هدفمند و صحیح، استفاده از ابزارهای مناسب و استواری در مسیر نیاز دارد. آنچه در ادامه میگویم نه شرایط لازم و کافی، که تنها جنبههایی است که در مدت همکاری با یکپزشک و دکتر مجیدی به چشم دیدهام و فکر میکنم در روند تبدیل شدنش به یک رسانه تاثیرگذار بودهاند.
تداوم در نوشتن
اصلیترین و اساسیترین خصوصیتی که یک وبلاگ برای موفق شدن (و نه حتی تبدیل شدن به رسانه) باید داشته باشد، تداوم انتشار است. وبلاگها و حتی سایتهای بسیاری را دیدهایم که مطالبی ارزشمند را منتشر میکنند. اما بعد از انتشار دو، ده یا حتی صد مطلب ناگهان «سکته» میکنند. برای مدتی در کما فرو میروند، دوباره به هوش آمده و کمی دست و پا میزنند و دوباره سکته میکنند. اما حداقل در طول این چند سالی که من تماسی دایمی با یکپزشک داشتهام، هیچگاه و در هیچ شرایطی روند تهیه و انتشار مطالبش با توقف روبرو نشده است.
حتی (با شرمندگی!) به یاد دارم که گاهی در اوایل همکاری با یکپزشک بنا به گرفتاریهای شغلی دکتر مجیدی، بنا میشد که من مطالب یک روز را پوشش دهم، ولی به هر دلیلی موفق نمیشدم. اما باز هم نمیدانستم دکتر مجیدی کی و چگونه مطالبی (شاید کمی کوتاهتر و سریعتر) را آماده و منتشر میکرد تا خوانندگان در هیچ روزی بینصیب نمانند.
داشتن و حفظ یک دیدگاه مشخص و متفاوت
فناوری و نوشتن از آن کموبیش سهلترین موضوعی است که میتوان برای تاسیس و داشتن یک وبلاگ انتخاب کرد. خوراک خبریاش آماده و حاضر است و به علت نبود اتفاقی خاص در مملکت خودمان، نیازی هم به درگیری و تهیه گزارش و غیره نیست. هرچه هست آنطرف دنیا اتفاق میافتد و خبرهایش و عکسهایش هم آماده میشود و کمی سواد انگلیسی میخواهد که هر روز بتوانی چندین و چند مطلب برای وبلاگت آماده کنی. و البته به دلیل همین سادگی و هجوم همه عاشقان وبلاگنویسی به این حوزه، احساس میکنم که کمکم نوشتن درباره فناوری در حال لوث شدن است!
اما در همین شرایط هم دکتر مجیدی از معدود کسانی بود که در کنار انتقال اخبار فناوریهای تازه آنها را تحلیل میکرد، کاربردهایشان را بسط میداد، به نسخه وطنیشان فکر میکرد و یا در زمانی که همه مدح و ثنای فلان محصول جدید را میگفتند، از آن انتقاد میکرد. این داشتن دیدگاه متفاوت و حفظ کردن نگاه نقادانه، از دید من یکی از مهمترین نکاتی بود که باعث شد وبلاگ یکپزشک نسبت به همه همتاهای دیگرش متمایز و متفاوت بماند.
امتحان کردن راههای تازه (بدون ترس از شکست)
یکی دیگر از خصوصیات ارزشمند یکپزشک از دید من این بود که در زمانی که هنوز وبلاگ بود، بی هیچ ترسی راههای تازه را میآزمود و ایدههای جدید را امتحان میکرد. از میان این آزمایش و خطاها میتوانم به ایده 1pezeshk.com/med و تلاش برای انتشار مطالب پزشکی، ایده نقد و بررسی هفتگی یا ماهانه مجلات، معرفی کتاب و نمونههای دیگر اشاره کنم. حتی اگر تمام یا بیشتر آنها را شکستخورده بدانیم، اما همین کار راه و مسیر آینده را هموارتر کرده و زمینههایی که باید از آنها پرهیز میشد را مشخص میکرد.
البته شخصا فکر میکنم که از نترسی و شجاعت قبلی هنوز آنقدر مانده است که کمی دیگر که رسانه یکپزشک هم روی غلطک بیفتد باز هم شاهد این ماجراجوییها باشیم.
و البته فاکتوری به نام شانس!
این مورد آخر را شاید خودم هم دوست نداشتم اضافه کنم، اما حقیقتی است که باید پذیرفت. بسیاری از موفقیتها و شهرتها گرچه مدیون تلاش و کوشش افراد بوده است، اما بدون در نظر گرفتن فاکتور شانس (همه آن موارد اتفاقی که درست در زمان مناسب رخ دادهاند) غالب آنها به مقصد نمیرسیدند. شاید بهترین شاهدی که بتوانم برای این مورد بیاورم مطلبی است که اتفاقا در خود یکپزشک منتشر شده است!
یکپزشک بهواسطه تلاشها و زحمتهای دکتر مجیدی به این موقعیت دست یافته است، اما در واقع بهواسطه همان تلاشها و زحمات توانست در زمان مناسب و در محل مناسب باشد تا از نتایج تمایز و کیفیتش بهره ببرد. فرصتی که ممکن است برای بسیاری دیگر به رغم کیفیت و تمایزشان فراهم نشود.
حرف آخر
گرچه من در این مطلب تنها از حوزه نشر و رسانههای آنلاین صحبت کردم و تنها یک نمونه را (که با آن درگیر بودهام) کمی تشریح کردهام اما موضوع در کل این است که:
کسبوکارهای آنلاین به طور عام در ایران در حال رونق گرفتن هستند. نویسندگی و نشر در حوزه آنلاین هم به عنوان بخشی از این کل در حال پیشرفت و تبدیل شدن به یک فرصت شغلی است که البته نیازمند تلاشها و زحمات خاص خود است. این بازه زمانی هم نیازمند تاریخنگارانی است که رویدادهایش را رصد و تجزیه تحلیل کرده و جریانها و آموزههایش را برای ما و آیندگان مدون کنند و البته فرصتی مناسب است برای من و شمایی که میخواهیم و احتمالا میتوانیم فعالیتهای آنلاینمان را به یک شغل یا حداقل منبع درآمدی جانبی تبدیل کنیم.
و البته امیدوارکنندهتر از همه اینکه اکنون الگوها و نمونههای وطنی هم کم نیستند!
یک پزشک یکی از نمونه های موفق وبلاگ نویسی در ایران است که توانسته برند رسانه ای معتبری ایجاد کند.
1پزشک از وبلاگهای محبوبی هست که به نظر من با تلاش علیرضا مجیدی به اینجا رسید، واقعا ارادهی زیادی لازمه که بیش از 10 سال وبلاگ نویسی کنی و شاید بیش از نصفی از این زمان رو بدون هیچ چشمداشت و درآمدی از این طریق!
سلام .ممنونم از این میبینم برخلاف خیلی از بلاگرها [مثلا”] که همه توانشان راردرچندسال گذشته خرج این کردند که بکوبند ودلسردش کنند.اما دکتر دوام اورد وبه یاری خدا ادامه خواهد .زحمات شما جای دوری نمی رود .البته از امشب مشتری بلاگ شما هم شدم .مطالبتان درپست بعدی کاملا” صحیح بود .فقط یک نکته اضافه کنم این کا ر عمدی وبرای تحریک دولت وملت ایران صورت گرفت که یک جورهایی ساده لوحانه انتظار حرکت ناپخته ای از دولت وملت بودند (مثلا”بریزند توی سفارت عربستان و…..)تمام زحمتهای جند ساله ایجاد صلح هدر شود .ولی کور خوانده اند . عذر زحمت و پایدار باشی. یاعلی