قبلا گفته بودم که واکنشهایم به اتفاقات و محیط اطراف بسیار کندتر و دیرتر از بقیه اتفاق می افتد. اما این بار و در پی حادثه ناگواری که در جریان سفر حج گریبانگیر دو نفر از نوجوانان کاروان ایران شد، تصمیم گرفتم مطلبی را اینجا بنویسم. البته این بار هم «شدت فاجعه» و «تاثر شدید» محرک نوشتن این متن نبود، بلکه واکنشهایی که از سوی بسیاری از دوستان و آشنایان و اطرافیان میدیدم انگیزه اصلیام بود. پیشاپیش و قبل از اینکه مورد هجوم همه میهنپرستان و رگ غیرت ورمکردهها قرار بگیرم باید بگویم که از نظر من هم
اتفاقی که رخ داده بسیار ناراحتکننده، تاثر برانگیز و برای دولت عربستان صعودی مایه شرمساری است. این اتفاق باید از طریق مقامات رسمی با جدیت تمام پیگیری شود و عوامل آن باید حتما مجازات شوند.
اما نکته ناراحتکننده واکنشهای مردم به این اتفاق است که از دید من افراطی، ناپخته، مضحک و متاسفانه گاهی ابلهانه است.
در طی این مدت اخیر متنها و پستها و نوشتههای مربوط به این قضیه، فضای شبکههای اجتماعی ما را پر کرده و گروهی و شبکهای نیست که در آن هر روز و ساعت متنی و عکسی و شعری در واکنش به این مسایل منتشر نشود. به جای بحث درباره اینکه چرا این متنها و واکنشها را ناراحتکننده میدانم، ترجیح میدهم چندین گزاره را جداگانه بنویسم و البته تعدادی متن را عینا نقل کنم و پاسخ بدهم.
- دوستان ما تا حالا سری به مراجع قضایی زدهاند؟ از اتفاقات و فجایعی که در همین مملکت خودمان و توسط پدر و مادرهای ایرانی رقم میخورد آگاه هستند؟ صفحه حوادث روزنامههای خودمان را خواندهاند؟ مواردی که از کودکآزاری تا تجاوز و حتی قتل را شامل میشود دیدهاند؟ در این اتفاقات هم «ملخخواری روی نجابت سیاوش خش انداخته است؟»
- واقعا امیدوارم کسی در بین اطرافیان من نباشد که فکر کند اگر یک روز تمام توی همه گروههای وایبر و واتساپ و غیره بنویسد «مرگ بر عربستان» حتی یک نفر پایینمرتبهترین مقامات عربستان یا حتی ایران این متن را خواهند دید یا اگر ببینند به آن واکنش نشان خواهند داد. درست مثل این است که همه ما تصمیم بگیریم در مهمانی خانوادگی امشب همه ۱۰ دقیقه به سیاستهای دولت اعتراض کنیم.
و تازه «الموت لسعودیه عربیه»؟
- نکته دیگر اینکه ما هنوز هم بعد از این همه سال همان مردم «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسراییل» و «مرگ بر فلان» و «زنده باد بهمان» هستیم. حرکتمان بین خیر مطلق و شر مطلق است. یاد نگرفتهایم که افراد، ملیتها، کشورها و همه چیز این دنیا خاکستری است! خوب و بدش در هم است.
- میگویند «کورش برای تصرف مصر از راه دریا رفت که سم اسبانش به خاک عربستان آلوده نشود». اگر کورش کبیر برای کشورگشاییهایش فلسفهای غیر از تصرف منابع طبیعی، دفع دشمنان و جمعآوری مالیات و ثروت برای کشورش داشته است، حداقل من در تاریخ چیزی درباره آن ندیدهام. البته اقرار میکنم که مطالعات تاریخی چندانی ندارم ولی گمان هم نمیکنم که چنین مکالماتی بر روی لوحی گلی با خط میخی کندهکاری شده باشند و همین دیروز و امروز به دست تاریخدانان ما افتاده باشند!
از طرف دیگر اگر به این نقشه نگاه کنیم میبینیم که عربستان در دوره هیچیک از شاهان هخامنشی قلمرو ایران نبوده است و این نه به خاطر نفرت ایرانیان قدیم از عربهای قدیمی است! به نظر من لزومی هم به این کار نبوده. تصرف صحرایی گرموخشک و مناطق بی آب و علف و حتی بدون تمدن آن به لحاظ منطقی توجیهی نداشته است. وگرنه سرداران قدیم با نفرت و کدورتی کمتر از این، کل خاک یک کشور را زیر سم اسبانشان لگدکوب میکردند. - دوستانی که الان با شنیدن این خبر شروع کردهاند به انتشار تصاویری که در آنها لباسهای عربی بر تن حیوانات مختلف پوشانده شدهاند، آن زمانی که یک دیپلمات ایرانی (که به گمان من بیش از یک مامور امنیتی فرودگاه باید نماد و نشانه فرهنگ کشورش باشد) در یک استخر مختلط برای چند کودک مزاحمت ایجاد کرد کجا بودند؟ آن زمان تحمل انواع و اقسام توهین به ایرانیها را داشتند یا به هر شکلی خود را مبرا میکردند؟ درباره ماجراهای کهریزک دشنامها را نثار که میکنند؟
اما در کنار همه این نکتهها بد نیست به چند مورد کلی هم درباره واکنشهای ما ایرانیها اشاره کنم:
- برای این که بدانید کدام ملتها بیشترین سازگاری را با سایر نژادها و ملیتها دارند به نقشه زیر نگاه کنید. البته ناگفته پیداست که وضع ما چندان خوب نخواهد بود. (برای دیدن سایز بزرگتر کلیک کنید)
برای مطالعه بیشتر این آدرس را ببینید و به این فکر کنید که معولا وقتی فکر میکنیم «ما نسبت به فلانیها هوش بیشتری داریم»، «ما از بهمانیها تمیزتریم» یا ما «نسبت به آنها غذاهای بهتری میخوریم» واقعیت به احتمال زیاد چیز دیگری است. - یادمان باشد که غالب اعتراضهای ما در قبال محیط اطرافمان ناگهانی، جهشی و به اصطلاح «خرگوشی» است. ما از کارمان ناراضی هستیم، از کاسب محل دلچرکین هستیم، شرایط سیاسی باب میلمان نیست و بنا به هر دلیلی نمیتوانیم به هیچکدامش اعتراض کنیم. ناگهان با اتفاقی اینچنینی همه آن ناراحتی و خشمهای فروخورده و بیان نشده به صورتی (بگوییم بیخطر و بیضرر) بر سر افرادی در جایی دیگر خالی میشود. برعکس در جاهای بهتر دنیا که تعاملات آزادتر است، اعتراضات و حرکتها «لاکپشتی» است. مردم به صاحبکارشان اعتراض میکنند. به دولتشان اعتراض میکنند، به والدینشان اعتراض میکنند و در نتیجه آن همه انرژی منفی جمع نمیشود که ناگهان به این صورت منفجر شود.
- و درنهایت از ما بهتران برای این فعالیتهای بیضرر و این شر و شورهای مجازی اسم جالبی انتخاب کردهاند: Slacktivism. فعالیت اجتماعی از زیر لحاف! رضایتی نسبی از انجام عملی ساده در حالی که نشان دادن واکنش معقول و عملی هزینهبر، دشوار یا در برخی موارد خطرناک است. واقعیت این است که لایک کردن تصاویر کودکان قحطیزده کسی را سیر نمیکند و راهانداختن تظاهرات در وایبر و جاهای مشابه نه نارضایتی ما را به عربستان نشان میدهد و نه دردی از آسیبدیدگان حادثه دوا میکند. تنها مزیتاش شاید این باشد که دلمان را خوش کنیم که ما هم در اینباره کاری کردهایم! (این مقاله جالب آتلانتیک در همین مورد هم ارزش خواندن دارد)
پینوشت: در آخر باید اعتراف کنم که من هم توان یا جرات واکنشی جدی و عملی به این اتفاق را نداشتهام. از این حداقل Slacktivism هم صرفنظر کردهام. از نوشتن این مطلب هم هدفم این بود که حداقل اگر در آسایش خودمان اعتراضی میکنیم و متنهای احساسی و حماسی منتشر میکنیم، بدانیم که چه میکنیم و به کجا میرویم.