فیدخوانی خوب است اما …

انتشار مجموعه پست‌های «درسنامه و راهنمای خبرخوانی، فیدخوانی و سوژه‌یابی» از آن دسته کارهایی است که جای خالی‌شان مدت‌هاست در وب فارسی حس می‌شود. از آن کارهایی که باید بی هیچ چشم‌داشتی و فقط از سر شوق و شور و با هزینه کردن وقت و انرژی شخصی انجام می‌شد و انصافاً هم دکتر مجیدی به خوبی از پس این کار برآمده است.

من مدت‌هاست (نزدیک ۸ سال) که با فیدها وب‌گردی می‌کنم و البته مجموعه فیدهایم هیچ‌گاه به کاملی بسته گلچینی که دکتر مجیدی منتشر کردند نبوده و نیست. همین حالا هم بعد از Import بسته هدیه یک پزشک، یکی دو روز است که سرگرم حذف تکراری‌ها و خلوت کردن اینوریدر هستم. اما براساس همین تجربه می‌گویم که فیدها و فیدخوان‌ها گرچه ضروری‌اند و ارزشمند، باز هم چیزهایی کم و کسر دارند که شما را از بوک‌مارک کردن آدرس‌ها و راه‌انداختن مرورگرتان بی‌نیاز نمی‌کنند. در این نوشته، ۴ دلیلی که برای این حرف داشتم را آورده‌ام.


۱- تبلیغات به عنوان منبع درآمد

راستش من هم مانند بسیاری از شماها از دیدن پاپ‌آپ‌های تبلیغاتی و فلش‌ها و بنرهای چشمک‌زن و این چیزها اصلا خوشم نمی‌آید. ولی خوب یا بد باید بپذیریم که برای بسیاری از تولیدکنندگان مستقل محتوا که به سازمان و نهاد و منبعی وابسته نیستند، همین تبلیغات آزاردهنده تنها منبع کسب درآمد است. البته اگر بتوان رقم آن را به عنوان «درآمد» به حساب آورد.

و البته می‌توانید مطمئن باشید تبلیغ‌دهندگان به هیچ عنوان تعداد اشتراک‌های فید را به حساب نمی‌آورند. قاعدتاً با کمی پس و پیش رفتن در فیدهایی که احتمالا اکنون به فیدخوان‌تان اضافه کرده‌اید به سادگی می‌فهمید که کدام سایت‌ها هستند که هر از گاه باید حضوری و از طریق مرورگرتان سری به آن‌ها بزنید و حتی شده گاهی بی هیچ دلیلی روی بعضی از آن بنرهای مزاحم‌شان کلیک کنید. خسیس نباشید …

۲- حس و حال

اگر کتاب‌خوان بوده باشید می‌دانید که خواندن هر کتابی حس و حال خاص خودش را می‌خواهد. کتابی را باید پشت میز نشست، با دقت ورقش زد و بیشتر از حد بازش نکرد که مبادا شیرازه‌اش از هم بپاشد. کتاب دیگری را باید دراز کشیده در تخت خواند و کتاب دیگری را باید به صورتت نزدیک کنی تا بوی کاغذ مانده‌اش را هم حس کنی. شاید حتی به این هم رسیده باشید که صدای ورق زدن کتاب‌ها هم بسته به کاغذشان فرق می‌کند. اگر همه کتاب‌ها روی یک نوع کاغذ و با یک خط و یک فونت چاپ می‌شدند، مطالعه بخش عمده‌ای از جذابیت‌اش را از دست می‌داد.

سایت‌ها و وبلاگ ها هم همین‌طور هستند. شاید بتوانید سایت‌های خبری و رسانه‌های سازمانی را مستثنی کنید، اما آن وبلاگ مینیمال را باید با در زمینه تک‌رنگ و بدون حاشیه و تک خط جداکننده پست‌ها با آن فونت خاص خواند و آن یکی وبلاگ دخترانه را باید در همان تم صورتی و با همان تعداد زیادتر از حد معمول ایموجی و قلب و گل تماشا کرد تا علاوه بر خود مطلب، حس و حالش نیز تجربه غنی‌تری را برای‌تان رقم بزند. و واقعا برخی از تم‌ها و طراحی‌های وب را می‌توانید به عنوان اثری هنری تماشا کنید.

۳- تعامل

هر چقدر هم که در فیدخوان‌تان قابلیت‌های سوشیال داشته باشید، هر چقدر هم که فید‌خوان‌تان را شبیه گودر کنید و در آن به محتواهای مختلف ستاره بدهید، هیچ چیز مانند گذاشتن یک کامنت در زیر نوشته اصلی، نویسنده را خوشحال نمی‌کند. حداقل برای من که این‌طور است.

خوب است که به دیگران بگویید فلانی چه مطلب ارزشمندی منتشر کرده است و از آن بهتر این است که به خود فلانی هم دست مریزاد بگویید و تشکر کنید یا حتی نظر مخالف‌تان را بگویید. تعامل صاف و سالم چیزی است که برای غالب تولیدکنندگان محتوا بیشتر از تعداد فالور و تعداد مشترکین و خواننده‌ها ارزش دارد.

۴- حاشیه‌ها

با فیدها «لُب مطلب» را مستقیم و بدون دردسر به دست می‌آورید، اما حواشی را از دست می‌دهید. آن حواشی که گاه دیدتان را نسبت به موضوع اصلی عوض می‌کنند، جنبه‌های دیگری از موضوع را مطرح می‌کنند یا به سادگی موضوع جدید و ناب دیگری را پیش روی‌تان قرار می‌دهند. در این مورد چند راه‌کار ساده را به شما پیشنهاد می‌کنم:

  • اگر مطلبی را در فیدخوان‌تان خواندید و از آن لذت بردید، حتما سری به سایتی که مطلب روی آن منتشر شده بزنید. اول از همه کل کامنت‌های زیر آن را (که امروزه زیاد هم نیستند) سریع اسکن کنید. اگر کامنتی غیر از «ممنون» و «عالی بود» و این‌ها دیدید کمی بیشتر وقت بگذارید و اگر کامنت ارزشمندی بود، ببینید نویسنده آن آدرس سایتی از خودش به جا گذاشته یا نه.
  • حاشیه‌های صفحه را بررسی کنید. بسیاری از وبلاگ‌ها در سایدبارشان قسمتی با عنوان «پربازدیدترین‌ها» یا چیزی مشابه دارند. عنوان‌های آن‌ها را هم چک کنید و اگر خوش‌تان آمد آن‌ها را هم در تب‌های جداگانه باز کنید و بخوانید.
  • اگر در همین نوار کناری یا پایین و بالای صفحه فهرستی دیدید یا لینکی به بایگانی و آرشیو وجود داشت، آن را هم حداقل یک‌بار سریع مرور کنید.
  • این سناریو کمی در زمان حاضر بعید است، اما برخی وبلاگ‌ها و سایت‌ها هنوز هم «لینکدونی» یا آدرس سایت‌های موردعلاقه‌شان را در نوار کناری حفظ کرده‌اند. از قدیم هم گفته‌اند که افراد را از طریق دوستان‌شان بشناسید. بعید می‌دانم اگر نوشته‌های سایت اصلی را بپسندید، سر زدن به فهرست دوستانش ناامیدتان کند. به خصوص این‌که فعال بودن بخش لینکدونی خود نشان‌دهنده این است که با آدمی کهنه‌کار و خبره روبرو هستید!
  • در نهایت برای بیرون آمدن از حباب اینترنتی‌تان، اگر موضوع مطلبی که خواندید برای‌تان مهم است، حتما یک‌بار هم عنوان موضوع را گوگل کنید و در صفحه نتایج چرخی بزنید. شاید چیز جدید و متفاوتی به چشم‌تان خورد.

اما حرف آخر:

فیدخوانی و اشتراک فیدها، از الزامات وبگردی در این دوران غلبه سرعت و فوران محتواست. فیدخوان‌تان را با مجموعه ارزشمندی از فیدها پر کنید. برای به‌روز بودن و برای مطالعه راحت‌تر چاره‌ای جز این ندارید. اما هر وقت فرصتی بود و حوصله‌ای، سرتان را از فیدخوان بیرون بیاورید و مرورگرتان را اجرا کنید و مستقیم به بعضی از سایت‌هایی که دوست‌شان دارید یا از مطالب‌شان لذت برده‌اید سر بزنید و اگر شد کامنتی بگذارید. با این کار هم شما سود می‌برید و هم به نویسنده‌ای که دوستش دارید کمکی کوچک کرده‌اید.

2 دیدگاه

  1. هر چهار نکته‌ای که در رابطه با اهمیت مطالعه خود وب سایت‌ها اشاره کرده بودید، درست هستند.
    فیدخوانی به نوعی می‌تواند کار مانیتور مطالب به درد بخور را انجام دهد، اما در نهایت فکر می‌کنم خواندن مطلب روی اصل وب سایت، به خصوص در سایت‌هایی که به سر و شکل‌شان اهمیت می‌دهند و مطلب را به خوبی صفحه‌بندی می‌کنند، حس و حال دیگری دارد.

  2. اتفاقاً من هم هر از چند گاه مطلب را در سایت اصلی هم باز می‌کنم تا ببینم مطالبی که می‌خوانم مال کدام سایت هستند. دیدن اصل وب سایت به من کمک می‌کند تا چیزهای بیشتری را راجع به آن وب سایت به یاد بیاورم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *